محل تبلیغات شما

هیچ کس نمی تونه حال کس دیگه ای رو درک کنه . یک بار ده سال پیش همین حالو داشتم و تا الان هم ادامه داشته . وقتی حجت رفت حجت برای همیشه رفت در حالی که او لایق موندن بود و من لایق نبودن . این حال عجیب تر از اونه که قابل وصف باشه. در بدن هیچ خونی جریان نداره و نفس ها سریع و عرقی که دائم از هر جای بدن سرازیر میشه . اشکی که در هر مکانی سرازیر میشه وبا زحمت میشه تبدیل به بغض کرد. بغضی آلوده به اشک و خون و چرکاب و زخم . قلبی که داره می ایسته ولی نمی ایسته. قلبی که داره تند میزنه تا از جا در بیاد ولی نمیاد. چشمها سیاهی میره ، عرض خیابون رو بدون توجه رد میشه و راننده ها بوقی میزنند به نشانه دیوانگی ات .فکر می کنی راه رفتن چاره است و راه میروی ، راه رفتن و راه رفتن از میدان انقلاب تا مدیریت از مدیریت تا کاج تا نایی برات نمونه . بی رمق میشی ولی درمان نیست . سیگار و سیگار تا بالا بیاوری  . صادق جان هدایت یا شهریار به مشروب و افیون پناه اوردند تا کمی زخمشون نه که التیام پیدا کنه که فراموش بشه ولی اینا هم شبیه راه رفتن من موقتی ست و راه رفتن حتی موقتی هم نیست . همه می بینند مجنونم ولی کسی قرار نیست بدونه چه بر سر من اومده . مگه کسی دونست اونی که مُرد حجت نبود و من بودم .هیچ کس نفهمید و قرار هم نیست بدونه . همه از آیدا و شاملو میگن و خود آیدا شاملو زنده اند ولی شهریار شعراش موند ولی کسی نمی دونه چه بر سر شهریار پروانه رفت . شهریار پروانه رفتند و هیچ کس ندانست چه بر سر شهریار رفت و اصول مرد بودن هم اینست که زخمها برای خودت است و اگر شادی ای بود حتی ذره ای  شادی ، تقسیمش کن   . من شادی ای نداشتم در طول عمر رو به زوالم . یک مرد چندرغاز  حقوق بگیر که همیشه شرم داشته کسی حقوقش رو بدونه و اسم دیگری که خودم به خودم میگم مرد چندرغازیه. برای شاد بودن دیگران باید توان مالی داشته باشی که من نداشته ام . یه قلب خسته از طپیدن بوده که تمام توانش رو برای طپیدن به کار میگیره تا برای جانانش بزنه هیچ وقت کافی نبوده و نخواهد بود . عزیز دلم ، خوشگلم ، مهربون ، رویای من ،  به همین اشکا قسم خوشحالم به عشق رسیدی و به همین اشکا قسم این جمله رو مثل اینه که با خنجر رو قلبم می نویسم . درد دل داش آکل رو یه طوطی می دونست و زخم دلش رو فقط خودش داش آکل رفت و راحت شد ، شهریار هم رفت و راحت شد ، شاملو هم رفت و آیدا ناراحت شد . هدیه جانم ، جان جانان،  چیزی بین تو و من نبود و آنچه بود بین من و تو بود که نمی دانم چقدر ازش میدانی و تمام آنچه بین من و تو بوده با من به گور خواهد رفت . حالا دیگر شب ها هیچ ستاره ای سوسوی امید نمی زند و تاریکی محض است . ماه من ، بهترینم ، نازنینم ،هیچ دلیلی نبود که خاطر خواهت شدم . هیچ دلیلی جز خودت که تنها دلیلی و چقدر خوب می دانم خاطر خواهی دلیل اسارت گرفتن نمی شود که نه من صیاد بودم و نه تو اهلی.

توان نوشتن نیست

جان جانانم ، عزیز دل من ، مواظب خودت باش ، مواظب جسم و جانت باش


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها